...می دانم
همیشه او
...! روزها می گذرند و من بزرگ می شوم ...! تلخ و ناگهانی
...! روزها می گذرند و من بزرگ می شوم ...! تلخ و ناگهانی
...زندگی ...؟!!! تا نهایت تفکر
از چه رنج خواهیم برد؟ از چه خواهیم ترسید؟ ایا در بطن هستی تو قلبی می تپد که میداند می نالی؟!
از چه رنج خواهیم برد؟ از چه خواهیم ترسید؟ ایا در بطن هستی تو قلبی می تپد که میداند می نالی؟!
" فقط باید بدانیم "
!نمی دانم ...نمیدانم برای گذشته ام چه داشته ام! اما اینده ام روشن است... میدانم
!نمی دانم ...نمیدانم برای گذشته ام چه داشته ام! اما اینده ام روشن است... میدانم
...!دانستن کافی است
اینکه بدانی برای روزهای بارانی و سردت دو دست گرم همراه داری ! اینکه بدانی برای چشمان اشکبارت، دو چشم نگران ملتهب و
!سر در گم اند
! دانستن کافی است
...! و تو
!و تو نمی دانی که چقدر سخت است بی تو بودن
!و تو نمی دانی که چقدر سخت است بی تو بودن
!و تو نمی دانی که چه دلتنگم بی تو
...
!دانستن برای من و قلبم کافیست
من برای تو تا ابد حرف دارم
تا ابد ... نوشته و درد و گریه
!!تو میدانی ؟!! تو میدانی ؟
!دانستن برای من و قلبم کافیست
من برای تو تا ابد حرف دارم
تا ابد ... نوشته و درد و گریه
!!تو میدانی ؟!! تو میدانی ؟
0 Comments:
Post a Comment
<< Home