Wednesday, August 22, 2007

سوگند

سوگند خورده بودم
....
...
...
بازهم بالشم خیس است

4 Comments:

Anonymous Anonymous said...

با عرض سلام و معذرت خواهی اگه ناراحت شده باشی


.
.
.

گریه های معصومانه همواره بالش را خیس از غم می کنند پس عصمت خود را تتمه ی معصومیت از دست رفته زمانه بدان
((گریه هایم بی صداست رد پایم را بگیر تا بدانی خانه عاشق کجاست))

مثل همیشه خاص بود

1:24 PM  
Anonymous Anonymous said...

بخوان به نام عشق
از گفته ها
تنها کلام توست که می ماند .
ازین پنجره
شامگاه را پیشباز می کنم .
می گفتی :
« لالایی بلند مژگانت را دوباره خواهم شنید »
آغاز کن
که
شبی به بلندی انتظار یافته ام

11:18 AM  
Anonymous Anonymous said...

بازم سوگند بخور...

10:06 AM  
Anonymous Anonymous said...

سلام
گریه های شبانه عالمی داره
به روزم
ارادتمند
رضا ابراهیم زادگان

12:45 PM  

Post a Comment

<< Home