Tuesday, January 24, 2006

پایان قصه عروسی تو

تو در اوجی
حلقه ی پیوند تو با عشقی ماندگار و دوست داشتنی بهترین دایره ی بسته ایست که اسیر شدن در آن لذت بخش است
تو را تصور می کنم در لباس سپید عروسی
آنگاه که بازو به بازوی مرد خوشبختت به پیشواز بهترین زندگی می روی
آه که چقدر زیبا شده ای
خورشیدکم
دوست خوب بحرانی ترین دوران زندگیم
چگونه باور کنم بانوی مهربان خانه ای باشی؟
دخترک با احساس و نازنینی که تمام دنیایش کتاب شعر و قلم و کاغذ های نوشته شده بود
من و عروسک هایم برای خوشبختی تو دعا میکنیم

4 Comments:

Anonymous Anonymous said...

تو هم دوستت مثل دوست من عروس شد؟ نمی دونی چقدر نوشته ات رو خوندم دلم یکهو پر شد... از یه حس غریب که نه غصه است نه شادی مطلق... دلم همونی رو می خواد که یه روز کنارم راه می رفت و فقط و فقط دوست خودم بود... منم براش یه همچیم متنی نوشتم وقتی بانوی مهربان خانه ای شد.راستی اوضاع خوبه عزیزکم؟

11:03 PM  
Anonymous Anonymous said...

تو که نیستی از خودم بی خبرم
کی بیاد و کی بشه همسفرم
دل من از تو جدا نیست
این هوا بی تو هوا نیست
چی بگم از کی بگم وای ؟!
دیگه غم یکی دو تا نیست

دستم از دست تو دور
این شروع ماجراست
روز و شب هفته و ماه
قصه های غصه هاست
بودن اینجا که منم
مرگ بی چون و چراست
همه چی از بد و خوب
قصه ی رنگ و ریاست

عشق و مستی پیچ و تاب پشت دیوار سیاست
غم و غربت نداره اونجا که خونه ی ماست
میام اونجا که بهار خونه ی خاطره هاست
تو فقط به من بگو گل نشکسته کجاست ؟

دل من از تو جدا نیست
این هوا بی تو هوا نیست
چی بگم از کی بگم وای ؟!
دیگه غم یکی دو تا نیست

تو که نیستی از خودم بی خبرم
کی بیاد و کی بشه همسفرم
تو که نیستی از خودم بی خبرم
کی بیاد و کی بشه همسفرم
کی بیاد و کی بشه همسفرم
همسفرم ...
همسفرم ..

5:36 PM  
Anonymous Anonymous said...

inha ro be aroosake khoshbakht
va aroos shode begin
manzooram balaei haast............\
mataalebe bishtari bezrid kheili estefaadeh mikonam
bye;;;

6:11 PM  
Anonymous Anonymous said...

narges; manam tabrik migam! arusiye khodet azizam albate age unike liaghate eshgheto dare peida beshe!

duset daram!

11:21 PM  

Post a Comment

<< Home