Friday, February 29, 2008

سودای آفتاب

سایه شده ایم

،در سنگر مژگان یکدیگر
...بی آنکه از سودای زیر لب آفتاب چیزی بدانیم

3 Comments:

Anonymous Anonymous said...

چیز های زیادی هست . برعکس همیشه ...

3:53 PM  
Anonymous Anonymous said...

مهسا خانوم عزيز سلام...

بالاخره بعد از مدتها تونستم برات كامنت بذارم...

نميدونم چرا اين بلوگ اسپوت شما اينجوري شده ..

خلاصه از اينكه اين مدت هر بار و براي هر نوشتتون كامنت مينوشتم اما نميتونستم ذخيرش كنم تو وبلاگت خيلي ناراحت بودم..

تا الان...

همه نوشته هاتون رو ميخوندم..

الفباي زعفراني..
اندوه..
جمعه..
پاشويه..
گوهر پاك..
سودای آفتاب..

و بقيه..


همه زيبا و من..

و من نميدونم توي نوشته هاي شما دنبال چي ميگردم...

شايد رمزگونه بودن نوشته هات منو مجبور ميكنه بارها و بارها بيام و بخونمشون...

به هر حال...من كه خواهانشونم..

هميشه بنويس و هميشه حتما منو خبر كن..هرچند خودم هميشه ميام..

در آخر..
اميدوارم موفق و پيروز باشي و توي همه مراحل زندگيتون سربلند...

آرزومند آرزوهاتون..

فعلا.
ياحق.

5:27 PM  
Blogger Niloofar said...

سلام!
مهسا جان!وبلاگ جالبي داري!!چيزاي جالبي توش مي نويسي!!من واقعا نوشته هاتو دوست دارم!!موفق باشي!!

1:40 PM  

Post a Comment

<< Home