تقدیر
خواب
!تنها خواب ،هلیا
.دستمال های مرطوب تسکین دهنده ی درد های بزرگ نیستند
.اینک دستی ست که با تمام قدرت مرا به سوی ایمان به تقدیر می راند
.اینک سرنوشت همان سرافرازی ازلی خویش را پایدار می بیند
...شاید ،شاید که ما نیز عروسک های کوکی یک تقدیر بوده ایم...نمیدانم
باردیگر،شهری که دوست میداشتم/نادر ابراهیمی/چاپ هفدهم،بهار1386
9 Comments:
و آن دو عروسك كوكي شده بودند آيا كه از گريز از دل تنگي هاشان ، مرغكان دريايي بر پهنه آن رود زاينده را به هم نشان مي دادند؟
از روی حقیقتی نه از روی مجاز
ما لعبتکانیم و فلک لعبت باز
یک چند درین بساط بازی کردیم
رفتیم به صندوق عدم یک یک باز
(خیام)
درباره یکی از پست های قبلی به نام پرنده شوشتری به گمانم به تصنیف پرند شوشتری (محمدرضا شجریان/محمدرضا لطفی-آلبوم معمای هستی) اشاره شده:
پرند شوشتری ز گل نازک تری
...ندیده بودم حالا دیدم، حالا دیدم
+توصیه می کنم قالب وبلاگت رو عوض کن و به ویژه کدهایی رو که بهش اضافه کردی حذف کن چون سرعت لود وبلاگت رو شدیدا پایین آورده رفیق
نوشته هاي ديگر راهم خواندم
تشكر براي حضورتان
نوشته هاي قديمي اش را بيشتر ترجيح ميدهم
به یاد " تاگور افتادم " !
چقدر این کتاب رو دوست دارم
وبلاگ جلسات وبلاگ نویسان (برای مطلع شدن دعوت شدگان محترم)
http://blogers.blogfa.com
سلام.. پاسخ ايميلتان را داده ام..لطفا چك كنيد..
شاید ،شاید که ما نیز عروسک های کوکی یک تقدیر بوده ایم...نمیدانم
من خسته شدم بس يه عروسك باشم..
من خسته شدم بي يه عروسك توي دست تقدير باشم..
من از اين تقدير پي در پي خستم..
خسته..
خسته..
***
خوشحالم از خوندن نوشته هاي زيباتون..
اميدوارم هميسه پيروز و موفق باشيد دوست عزيز...
Post a Comment
<< Home