چقدر عاشقشون هستم
یه نفس عمیق یه شروع تازه
نمیدونم چم شده
یه روز درمیون دپرس میشم
شاید به خاطر دلتنگی های اخیره به خاطر دوری از دوستای قدیمیم یا روزمرگی هایی که این آخرا میاد سراغم
همش حرفای تکراری
به این فکر میکنم که اگه آدم دوستای مختلف وجور واجور نداشته باشه دیگه برای چی زندگی کنه تمام سرمایه ای که هر کس می تونه توی زندگی داشته باشه دوستای خوبیه که داره و حالا خیلی دلم براشون تنگ شده
برای خورشید نازنینم که تمام نوجوانیم باهاش بودم و یه نفس از هم جدا نبودیم
برای ورونیکای عزیزم که همیشه حرفای تازه برای گفتن داره حرفاش همیشه بوی علف خیس و بارون میده
برای آروم ترین دختر دنیا که همیشه توی چشماش یه دنیا پاکی و صداقته
برای گل نرگسم که که شریک تمام خنده ها و گریه هامه
برای اون دخترک بزرگی که دنیای معرفته برای مهربانم و
...
اون غریبه ی آشنا
و مامان کوچولوی خودم که دوست داشتنی ترین موجود روی زمینه
وااااااااااااااااااااااای چقدر یار چقدر غمخوار
چقدر عاشقشون هستم
0 Comments:
Post a Comment
<< Home