Thursday, May 22, 2008

همین بود شاید که مرگان را وامیداشت...
در لای کارش آواز بخواند
و در آوازش بیت های عاشقانه ی نجما را بی پروا واگویه کند
عشق مگر حتماباید پیدا و آشکار باشد تا به آدمیزاد حق عاشق شدن-عاشق بودن بدهد؟
گاه عشق گم است اما هست-هست - چون نیست
عشق مگر چیست؟
آن چه که پیداست؟
.نه!عشق اگر پیدا شد که دیگر عشق نیست
. معرفت است
عشق از آن رو هست که نیست
پیدا نیست و حس می شود
می شوراند
منقلب می کند
به رقص و شلنگ اندازی وا میدارد
می گریاند
می چزاند
می کوباند و می دواند
!...دیوانه به صحرا

جای خالی سلوچ-محمود دولت آبادی
:برای مهرانگیز.ط-
یک بغل آسمان تقدیم به روح بزرگ وپاکت...میلاد ت سبز

4 Comments:

Anonymous Anonymous said...

سلام...
نميخوام فعلا نظر بدم..

ميخوام خوب خوب بخونمش...

خيلي زيبا بود و شايد حقايقي كه من بارهاي بار فريادشون زدم رو تو اين چند خطط نوشته بودي...

ميخوام باز هم بخونمش و بعد ميام و مفصل برات بنويسم..

دوباره ميام دوست من.
آرزومند آرزوهايت.

12:09 AM  
Anonymous Anonymous said...

سلام دوست عزيز
ممنون براي لينك

11:32 AM  
Anonymous Anonymous said...

تو همینی که هستی
من همینم که هستم
عشق همین است که نیست

1:13 PM  
Anonymous Anonymous said...

عشق مگر چيست؟
شايد شيري قوي پنجه
كه مي گويد فاش
هركه از جان بگذرد
بگذرد از بيشه ما ..
..
از دق البابت ممنونم مهساي عزيز

1:36 PM  

Post a Comment

<< Home