ترسیدیم
لرز کردیم
در آغوشم گرفتی که آرامم کنی اما تپش قلب نازنیینت را شنیدم
...
حالا در تو در توی دلهره های جدیدم راز سر به مهری است که تنها من و تو می دانیمش
ما که عجین شدیم با آن شب پاییزی سرد
چهار روز مانده به عروس شدنت یاور روزهای تنهایی های برفی *
...نرگسم
!تو قشنگی
مثل شکلهایی که ابرا می سازن
3 Comments:
آغوش
یعنی تو با منی
...و عـ شـ قت در تپش قلبت شنیدنی ست
مبارک باشد نرگس بانو
و عـ اشـ ق بانی مهسای من
inja gol nadaraD che konam?!
mobarak narges..
asheghit mobarak..
چه خوب یه همچین دوستی ای ! چه تلخ و شیرین چهار روز قبل از عروس شدن ...
Post a Comment
<< Home