تمام لحظه هایت پر از ناباوری ست
!...میدانم
!پوسته ی سخت مصیبت چه پر ادعا و مغرور بر تنت نشسته
...ساده میگذرد این روزها همچنان همیشه هایمان
!چشمهایت را باز کن نازنینم
...من خواهر از دست رفته ات نخواهم شد
...اما به اندازه ی کوچکترین مهربانی هایش سهم دارم
...اما به اندازه ی کوچکترین مهربانی هایش سهم دارم
* * *
بیمار حل مساله ای شده ایم بی آنکه بدانیم زندگی مان معیوب است
!زندگی افلیج
!زندگی پاره
...!این بلایی است که ما بر سر زندگی آورده ایم
...حالا هی بنشین و در سکوتت ماه را تماشا کن
این روزها انقدر به هم پیچیده که سر رشته ی کلاف کاموای کیمیا را خواب میبینم
!...از آزمون دادن متنفرم-
* * *
باران گفت
نمی بوسمت
!سرما میخوری
7 Comments:
ببوس مرا، سرما كه سهل است. اگر بميرم هم مى ارزد
سلام
زندگي؟
اگه ماه رو هم تماشا نكنيم چكار كنيم؟
و اين بلايي است كه زندگي سر ما آورده است
...
راستي
اين آزمون چيه كه تمومي نداره؟
....
بوسه ي باران
زيباست
کاسنی!
http://www.zahediam.blogfa.com
من دلم سرما می خواد.!!!
تكيه گاهم اگر امشب لرزيد
بايدم دست به ديوار گرفت
با نفس هاي شبم پيونديست،
قصه ام ديگر زنگار گرفت...
سلام
تجربه نکردم...نمی خوام هم تجربه کنم....غم نبودن خواهر رو
از متن دومت چیزی نفهمیدم...انگار حواسم پرت بود...تمرکز نداشتم
اما باران
دلم میخواهد باران بوسه بارانم کند حتی به قیمت بد تر از سرما خوردگی!!
نفرین بر ناباوری
زیستن را که پاره پاره کنی...
میان حقارت تنت نیلوفر می زاید!
واقعا تسلیت برای تمام رفتن هایی که بازگشتی میانه اش نیست!
Post a Comment
<< Home