بهتر است گوشه ای ملایم از اتاق آفتابی ام بنشینم و کتاب بنفش رنگ نو شدنم را بخوانم که چاپ بیست و نهمش است و ف . ح میگفت خیلی برایم به دنبالش بوده
!آری
!همان حالت آشنا و دوست داشتنی مطالعه در آرامش آبی خانه
...
پلک هایم خود بخود بسته می شوند
شاید خیلی خسته ام
...
...کاش زاینده رود خشک نبود
غروب گیج خردادماه ... دل تنگ دست هایش _
13 Comments:
اين روز ها همه گيجند گيج گيج
کاش برای بعضی کارها بزرگ نشده بودیم
...بچگی می کردیم میان این دل تنگی
غروب گیج خرداد
داغ دستان تو
.
.
.
چشمانم را که می بندم
هجوم میکند خیال تو
کاش زاینده رود خشک نبود
يک عمر دعا کرديم بزرگ باشيم
آنقدر بزرگ بزرگ که به تما آرزوهامان برسيم
ولي نشد
...بزرگ شديم
بزرگ و بزرگتر
آنقدر که ديگر آرزوهاي پيشينمان کوچک مي نمود
و بي ارزش
...سالهاست که حسرت کودکي و آرزوهايش را مي کشم
کوچکتر که بوديم دنيا جور ديگري بود, حتي جنسش نيز فرق مي کرد, کاش مي شد به دوران کودکي برگشت دوراني که بزرگترين دغدغه ات اسباب بازي پسر همسايه بود و شکلات دختر همسايه
.
.
.
کاش هنوز کودکي بودم
--------------
تولدت رو با یه تاخیر طولانی تبریک میگم. شاد زی دوست من
ف.ح را ببوس و به او بگو گونه ات را ببوسد
و در آن لحظه مرا ياد كنيد.....
یاد دارم در پس داغ های صدایت بر پیکر بی جان جوانک بازیگوش، خواب های یکتایی را بشارت داده بودی!
خواب های یکتایی که اینک تنها یادگاریشان، پلک هایی است که خود به خود بسته می شود...
خسته نباش یگانه!
هنرمندی ات را پرده برکن
بگذار جهان هم بداند
که سرچشمه تمام رودهای عالم
عمق وحشی چشمانت است
خسته نباش یگانه!
:) shayad biam esfahan ghable raftanam..faghat bayad ye rahehal peida konam ke be ye dokhtare tanha hotel bedan shabaa..
و چه دلتنگي نازنيني..
و من چقدر دلم برای اندکی آرامش تنگ شده است ....
و من چقدر دلم برای اندکی آرامش تنگ شده است ....
چه آروم...
اینکه من "مهسا " هستم و خرداد ماهی ، یعنی چه مهسا؟
اینکه من "مهسا " هستم و خرداد ماهی ، یعنی چه مهسا؟
Post a Comment
<< Home