ازنماز صبح تا به حال, فال پشت فال ... حافظ عزیز هم جواب روشنی نمی دهد این چنین که می رود;کلاف پیچ پیچ بغض از گلوی من,وا نمی شود. این چنین که می رود نذرهای من هیچ گاه,ادا نمی شود . . .* *آرش شفاعی یا د این شعر افتادم... آسمان گرفته است...و یکشنبه های تنهای من تمامی ندارد.
ازنماز صبح تا به حال, فال پشت فال ... حافظ عزیز هم جواب روشنی نمی دهد این چنین که می رود;کلاف پیچ پیچ بغض از گلوی من,وا نمی شود. این چنین که می رود نذرهای من هیچ گاه,ادا نمی شود . . .* *آرش شفاعی یا د این شعر افتادم... آسمان گرفته است...و یکشنبه های تنهای من تمامی ندارد.
6 Comments:
ازنماز صبح تا به حال,
فال پشت فال ...
حافظ عزیز هم جواب روشنی نمی دهد
این چنین که می رود;کلاف پیچ پیچ بغض
از گلوی من,وا نمی شود.
این چنین که می رود
نذرهای من
هیچ گاه,ادا نمی شود . . .*
*آرش شفاعی
یا د این شعر افتادم...
آسمان گرفته است...و یکشنبه های تنهای من تمامی ندارد.
ازنماز صبح تا به حال,
فال پشت فال ...
حافظ عزیز هم جواب روشنی نمی دهد
این چنین که می رود;کلاف پیچ پیچ بغض
از گلوی من,وا نمی شود.
این چنین که می رود
نذرهای من
هیچ گاه,ادا نمی شود . . .*
*آرش شفاعی
یا د این شعر افتادم...
آسمان گرفته است...و یکشنبه های تنهای من تمامی ندارد.
حافظ هم بریده است
امید نمی دهد
به این دل ناامید
...آخ از این خاکستری ها
:پ.ن
ما این جا نشسته ایم
دعا می کنیم
دفن نشویم
زیر این خروارها غبار
دعا می کنیم بانو مهسایم
این جا مهربانی ها پیشکش همسایه است
که من این جا نشسته ام
و دخیل بسته ام به سایه ی امید بانو مهسایم
پ.ن: چه قدر این عکس را دوسـ ـت می دارم
و شاید باید این چنین می گفتند:
شاعری است که از این شهر دلخون است
و مرثیه لابه لای رگهایش می پیچد
.
.
.
گل و بوسه و بغل برای نازنین مهسایم
در این روزهای سرد، خاکستری، شوم
Post a Comment
<< Home