Sunday, July 05, 2009

چقدر امروز غزل خواندم و حافظ نوشیدم
!بخاطر دل تنگی های همیشه
...که کاش نیست ها بودند
!آسمان اصفهان غبار دارد -
...چه یکشنبه ی تنهایی
!پ.ن : همسر عزیزتر از جانم روزت مبارک

6 Comments:

Anonymous samira said...

ازنماز صبح تا به حال,
فال پشت فال ...
حافظ عزیز هم جواب روشنی نمی دهد
این چنین که می رود;کلاف پیچ پیچ بغض
از گلوی من,وا نمی شود.
این چنین که می رود
نذرهای من
هیچ گاه,ادا نمی شود . . .*
*آرش شفاعی
یا د این شعر افتادم...
آسمان گرفته است...و یکشنبه های تنهای من تمامی ندارد.

8:31 PM  
Anonymous Anonymous said...

ازنماز صبح تا به حال,
فال پشت فال ...
حافظ عزیز هم جواب روشنی نمی دهد
این چنین که می رود;کلاف پیچ پیچ بغض
از گلوی من,وا نمی شود.
این چنین که می رود
نذرهای من
هیچ گاه,ادا نمی شود . . .*
*آرش شفاعی
یا د این شعر افتادم...
آسمان گرفته است...و یکشنبه های تنهای من تمامی ندارد.

8:31 PM  
Anonymous هلیا said...

حافظ هم بریده است
امید نمی دهد
به این دل ناامید

...آخ از این خاکستری ها


:پ.ن
ما این جا نشسته ایم
دعا می کنیم
دفن نشویم
زیر این خروارها غبار

دعا می کنیم بانو مهسایم

9:16 PM  
Anonymous هلیا said...

این جا مهربانی ها پیشکش همسایه است
که من این جا نشسته ام
و دخیل بسته ام به سایه ی امید بانو مهسایم


پ.ن: چه قدر این عکس را دوسـ ـت می دارم

2:21 PM  
Anonymous رهگذر said...

و شاید باید این چنین می گفتند:
شاعری است که از این شهر دلخون است
و مرثیه لابه لای رگهایش می پیچد
.
.
.

10:55 AM  
Anonymous هلیا said...

گل و بوسه و بغل برای نازنین مهسایم
در این روزهای سرد، خاکستری، شوم

11:16 AM  

Post a Comment

<< Home