Saturday, December 19, 2009

دیشب بود که همه جا را مه گرفته بود
!کمی هم برف آمد
!کمی هم پالتویم خیس شد
چهل پنجره رفتیم و شیرشکلات خوردیم
...خندیدیم
...کسل شدیم
...خواب رفتیم
..تو بیدار شدی
..آرام رفتی
..آرام رفتم
تماس گرفتم
!هنوز خواب بودم
...دیشب بود که لابلای مه خواستنی بودیم
!دیشب انگار عمرمان حساب نشد
!...امروز ظهر صدای عقربه ها را هم می شنوم
پ.ن:خیابان ها پر شده از پرچم های سیاه...کنار پنجره که مینشینی آرامی تا غصه بیاید و مهمان دل و جانت شود

7 Comments:

Anonymous naghmeh said...

تو به دیشب فکر کن چه کار داری به غصه و پرچمهای سیاه!

5:52 PM  
Anonymous هلیا said...

دی شب
صدای عـ شـ ق می مد
از تمام شهر
(!)


حسین و عاشورا تظاهر شده است بانو +
- بازیچه ی بازی ها -


مثال هر دم مانا باشد عـ شـ ق پاکت *

10:10 PM  
Blogger Nazanin said...

"دیشب بود که لابلای مه خواستنی بودیم
"
hummmm :)

3:44 AM  
Anonymous مصلوب said...

تمام عمرتان حساب شود..بادا

7:18 PM  
Anonymous Anonymous said...

be nazaram ezafe ziad darin adam o part mikonin alaki....rahat tar benvisin ama kotahtar

2:48 PM  
Anonymous mahsa said...

kash esmetam mineveshti ta mifahmidam in nazaro ki dade...!be har hal chashm...
say miknam dg part naknam

9:27 PM  
Anonymous آرزو said...

این روزها که گذشت ...
من هنوز
زیر پچ پچ شکسته های تخمه
مدفونم ...
که معنا کنم
فال حافظی را که برایم خواند
از صبر ...
.
.
.

روزهایت مثل دلت
مهسا جان

1:27 PM  

Post a Comment

<< Home