Saturday, February 06, 2010

اقاقی ها که بشکفند چشمانمان گشوده میشود به پیوند
پیوند راستینی که بغض ها را خاطره می کند و دلتنگی ها را عبوث
...
نمی دانم تکیه به کجا داده بودم فقط می دانم شانه ی تو نبود
سرمای بهمن به صورتم می خورد و موها و دامن مشکی تورم را با خود می برد
اشک هایم آرام افتادند
...
..
.
پ.ن: میهمانم کن
به جرعه ای از نگاهت
ای پاک اهورایی

7 Comments:

Anonymous عيد نو said...

زيبا بود

9:01 AM  
Anonymous naghmeh said...

من اما همیشه تکیه گاهم!

5:42 PM  
Anonymous دنیا said...

مهمانم کن به حمایت صادقانه شانه هایت
زیبا بود
منتظرتم

11:51 AM  
Anonymous pejman said...

nice!

8:37 PM  
Anonymous ع-وریا said...

خوشگل بود
مرسی
لبخند تو را چند صباحی ست ندیدم
یکبار دگر خانه ات آباد بگو سیب

خودم این بیتو خیلی دوست دارم
امیدوارم توهم دوسش داشته باشی
من هم به روزم و منتظر
بیدار باشی

1:24 AM  
Anonymous arezoo said...

وقتي رنج گلويم را مي فشارد
شعرهايت آرامم مي كند
مهسا
چه خوب كه هستي

9:50 PM  
Anonymous هلیا said...

تکیه گاه ت محکم، مهسای من



سیرابم کن خدا +

12:29 AM  

Post a Comment

<< Home