اقاقی ها که بشکفند چشمانمان گشوده میشود به پیوند
پیوند راستینی که بغض ها را خاطره می کند و دلتنگی ها را عبوث
...
نمی دانم تکیه به کجا داده بودم فقط می دانم شانه ی تو نبود
سرمای بهمن به صورتم می خورد و موها و دامن مشکی تورم را با خود می برد
اشک هایم آرام افتادند
...
..
.
پ.ن: میهمانم کن
به جرعه ای از نگاهت
ای پاک اهورایی
7 Comments:
زيبا بود
من اما همیشه تکیه گاهم!
مهمانم کن به حمایت صادقانه شانه هایت
زیبا بود
منتظرتم
nice!
خوشگل بود
مرسی
لبخند تو را چند صباحی ست ندیدم
یکبار دگر خانه ات آباد بگو سیب
خودم این بیتو خیلی دوست دارم
امیدوارم توهم دوسش داشته باشی
من هم به روزم و منتظر
بیدار باشی
وقتي رنج گلويم را مي فشارد
شعرهايت آرامم مي كند
مهسا
چه خوب كه هستي
تکیه گاه ت محکم، مهسای من
سیرابم کن خدا +
Post a Comment
<< Home