Tuesday, December 01, 2009

خیسی اشکت را که روی شانه ام حس کردم
!فهمیدم محرم تمام دلت شدم برای همیشه
...از کودکی تا تمام خاطرات خوب و بدت
چشمانت که خیره بر جاده پیش می رفتند مرا با خود همسفر نگفته هایی کرد که سال ها راز سر به مهر مهمانخانه ی قلبت بود
میان آشنایان همیشه آشناتری هست که منزلت اشک را به همان میزان اندوهش درک کند
...کاش هر سال بتوانم میلادت را آشناتر از همیشه برپا کنم
تا روزی فرا رسد که با تولد هم یک بار دیگر متولد شویم
تا روزی که رسالتمان را برای هم تمام کنیم
!آه!دعا کنید مورچه های غمگین
...میدانم آمین شما را در آسمان ها می بندند
!میلادت دریایی و ستاره باران فاخته ی قشنگ زندگی من

3 Comments:

Anonymous SIMIN said...

بیا ....
به هر نام که می خواهی
ولی مطبوع
گرم و
پرنوازش
درکنار من باش

آپم وشما دعوتی عزیزم

5:51 PM  
Anonymous saghi said...

salam
fakhte yani chi???

12:52 PM  
Anonymous saghi said...

fakhte yani chi?

12:53 PM  

Post a Comment

<< Home