Saturday, June 09, 2007

برزخ

بخت کسالت بار اندیشه و تصمیم
... برزخی شده
!سهل و ممتنعت را می فهمم
...عروض و قافیه ات را نیز
!و ضرب دستان بزرگوارت را به هنگام تعلیم
!میان اشعار خفته ی محجوبم باقی مانده
در اتاقی که به اندازه ی یک تنهاییست
...و عبور گیج حضورش

Saturday, June 02, 2007

و د ا ع

اين حجم خونين وداع
از سرخي چشمان من است
يا رخوت سرد اشيا؟
تو راست گفتي
استخوان هايم نحيف اند