Saturday, February 20, 2010

!خانه چقدر تنهاست
...بوی دلتنگی می دهد بدون مادر
...بغض کرده بودم که رفت
رفت تا برای پسر کوچک محبوبش بساط عروسی پهن کند
...
اسفند ماه نوید هزاران مهربانی است...
!حتی اگر رعد و برق باشد وباران
پ.ن:خاطرات یک گیشا زیباترین فیلمی بود که این چند وقته دیدم

Saturday, February 06, 2010

اقاقی ها که بشکفند چشمانمان گشوده میشود به پیوند
پیوند راستینی که بغض ها را خاطره می کند و دلتنگی ها را عبوث
...
نمی دانم تکیه به کجا داده بودم فقط می دانم شانه ی تو نبود
سرمای بهمن به صورتم می خورد و موها و دامن مشکی تورم را با خود می برد
اشک هایم آرام افتادند
...
..
.
پ.ن: میهمانم کن
به جرعه ای از نگاهت
ای پاک اهورایی