Friday, February 29, 2008

سودای آفتاب

سایه شده ایم

،در سنگر مژگان یکدیگر
...بی آنکه از سودای زیر لب آفتاب چیزی بدانیم

Sunday, February 24, 2008

گوهر پاک

...دایره ی کوچکت هنوز دل نشده بود
!که اشک شد
...این گوهر پاک را گرامی بدار

Thursday, February 21, 2008

پا شویه

به پا شویه ی عاشقانه هایم نشسته ام
که شاید اسب نجیب رمیده ی درونشان
...به هوای بهار برگردد

Friday, February 15, 2008

...

هر جمعه به تنهایی بر نموری چشمانم احاطه داشتم
...این جمعه خلا نمناکی را کنارم حس کردم
!من تنها نیستم

Sunday, February 10, 2008

اندوه

اندوه میدمد
! چنان که نفس هوشیار زمستان بر گونه های مرطوبم
و شکفتنی تازه برای کام دادن به هستی
که دوباره جان گیردو بازی دهدو
...بمیراند
...به یاد چهار سال خاطرات پاک دانشجویی که پایان یافت و هرگز تکرار نخواهد شد