من می ترسم
من از مربی آموزشگاه رانندگی که کنارم می نشیند و به صورتم لبخند می زند
می ترسم
من از استخر خانه باغ در نائین که پر از هندوانه است می ترسم
من از درخت های توت سفید که سر به فلک کشیده اند می ترسم
من از بیماری پدربزرگ می ترسم
من از چشم های نگران مادر می ترسم
من از شیشه ی عطر کوچکی که در جا نمازم هست می ترسم
...
..
من از زایمان هم عروس دختر خاله ام می ترسم
من از شب عروسی ویدا می ترسم
من از پروژه ی معلق دانشجوی کامپیوتر می ترسم
...
من از سایه ی آرامی که همیشه با من است می ترسم
...من از تصویر غمگین درون آینه می ترسم
مژگان زیبایم!نامه ی پر مهرت را دریافت کردم_
به امید آرزوی موفقیت در آزمون ارشد
هوای جنوب زده به سرم_