می باریم به زاری

.

.

.

سوگوار حسینیم

جمکران_نیمه شب محرم

صداقت پاییز را همیشه دوست داشته ام

برگ ریزانش فریبکارانه نیست

...آرامشش خیالی نیست

غم انگیز است و نمناک

!این بار به راحتی از کنارش نگذشتم

آنقدر تماشایش کردم که دیگر به هیچ کلاغی حسادت نمی کنم ...

حالا که به شب قصه ی مادربزرگ رسیدیم

!پاییز را نه با حسرت

که با جرات و دلخوشی بدرقه می کنم

حالا دیگر قصه ی پینه دوز پیر برایم غم انگیز نیست

و تمام فال های آسمانی حافظ را به زمستانی خوش می برم

تا پاییزی دیگر که باز هم جاده های خیس و پر از برگ را پیاده گز کنیم

...
یلدا می رسد

از شب یلدای پر شور پارسال در خوابگاه

... تا یلدای امسال کنار تک ستاره ی پر مهرم

آرزو کنید

...خدا با ماست

عید غدیر خم مبارک

خاطرات مهر و موم شده ی پاییزی ام را به دست آرام ترین باد خزان می سپارم تا آن ها را لنگ لنگان تا روشنایی ببرد

آسمان غریبانه این روزها سرما می کند

...سکوت دمادم این سرزمین برفی

!ونگاه هراس بار کلاغ هایی که آشیانه شان ویران می شود

عید قربان مبارک

...صلواتی بفرست به حرمت تمام بوی خوشی که از عطر حجاج بر هوا خاسته

خزانم ستاره باران شده در این نجوای پاینده

حضور گرم میهمانی عزیز به مهربانی ها دلگرمی میدهد

!روزگار همه خوش

رویا جانم آسمان زیبایت نقره باران ستاره...میلادت سبز

اشتغال و بعد پزشک مغز و اعصاب...این هم پایان رویای دانشگاه